سلام یه موضوعی خیلی وقته ذهنو مشغول و آشفته کرده رسما داره گند میزنه به 24 سال باور هام..
فرق دختر پسرایی که تو مجردی دنبال دوست دختر دوست پسر نبودن با کسایی که تو مجردی دوست دختر یا دوست پسر داشتن چیه ؟؟
هرچی بیشتر جست و جو میکنم تو اجتماع و خودمو مقایسه میکنم با پسرای هم سن و سالم که دوست دختر دارن و دنبال این روابطن میبینم اونا خیلی شاد تر هستن از من و پسر دخترایی که دنبال این روابط نیستن
واسه اینکه دلمون را خوش کنیم به 2 تا آیه دل خوش کردیم که زنان پاک برای مردان پاک ولی از کجا معلوم چرا ماها باید شادی ها روابط اجتماعی دوستی ها سینما و پارک و مهمونی و پارتی و غیره نقد را ول کنیم نسیه را بچسبیم که حالا یه پیامبری 1400 سال پیش این حرفو زده
مگه ماها جوون نیستیم مگه ماها دل نداریم مگه ماها دوست نداریم کسی تو زندگیمون باشه که واسش مهم باشیم و واسمون مهم باشه ولو مثل این دختر پسرای امروزی سرخوش و مجازی تا کی باید خودمون را گول بزنیم به حالا یه نیمه گمشده که قراره پاک باشه دوست پسر دوست دختر نداشته اولین دختر پسر زندگیش ما میشیم و قراره که بیایم.
این چه ذاتیه که تو وجود دختر پسرایی که دنبال دوستی با جنس مخالف تو مجردی نیستن را احاطه کرده که حتی نمیتونن واردش بشن چون مثل حس کسی را دارن که برای اولین بار میخواد یه گناه خیلی بزرگی را انجام بده و وجدانش ناراحته...
تا کی باید ببینیم کسایی که چندین درجه ازمون پایین ترن شادترن و زندگیشون تنهایی نیست ولی ماها که میخوایم بگیم میتونیم خودمون را حفظ کنیم و دنبال این موارد نریم تنها باشیم مگه فرقمون چیه ؟؟؟
چرا فکر میکنن حالا چون دوست دختر نداریم چون دوست پسر نداریم امل هستیم و امروزی نیستیم و حرف زدن و روابط اجتماعی بلد نیستیم چرا باید چماق این مسخره کردنا و متلک گفتنا تو سرمون بخوره فقط به خاطر اعتقاداتمون
مگه چقدر سخته یه شماره دادن چقدر سخته یه چند تا جمله خانوم از شما خوش اومده خانوم مسیرتون کجاست برسونمتون خانم افتخار آشنایی میدید
اصلا از کجا معلوم کار ما درست باشه ؟؟؟ از کجا معلوم که مجردیمون را قربونی متاهلی سالم کنیم و سالم باشه ؟؟ از کجا معلوم اگه به متاهلی برسیم حسرت روزای مجردی که گذشت و میتونستیم خیلی کارا بکنیم و به خاطر یه اعتقاد نکردیم را نخوریم ؟؟
روز به روز اعتقاداتم داره کمتر میشه تو این زمینه . اصلا شاید از بیخ و بن اشتباه باشه این اعتقادات شاید دورش گذشته شاید قدیمی شدیم شاید راست میگن ما امل هستیم شاید تو دید این مردم اون پسره که هرروز با یه دختره احترامش بیشتر باشه چون دورش شلوغ تره .شاید تو دید این مردم اون دختره که چند تا دوست پسر داره با شخصیت تره ولی اون دختری که با این روابط مخالفه جاش ته یه قبره یک من خاک هم روش
قبلنا به خودم افتخار میکردم حس غرور داشتم که باریکلا آقا سام دمت گرم که فلان ماشین زیر پات بود فلان دختره بهت نخ داد ولی محکم بودی باریکلا دمت گرم که خوب خرج کردی ولی واسه خودت نرفتی دنبال دوست دختر اگه رفتی فلان رستوران تنها رفتی چون گفتی پولی که الان میخوام خرج یه دختری کنم که امروز با تو هست فردا با یکی دیگه هست را پس انداز میکنم بعدش با افتخار واسه زنم و زندگیم خرج میکنم ولی الان دیگه اینطوری نیست همش حس سرخوردگی دارم دیگه حسن نمیبینم این اعتقاد رو یه عیب میبینم که هرکاری میکنم ازش جدا بشم و به زیر بکشمش نمیشه
از نوجوونی تاحالا دلمو به چهار تا چرت و پرت خوش کردم اصلا از کجا معلوم زندگی منی که تا 24 سالگی خودمو هرطور بوده نگه داشتم با زندگی فلان پسر همکار که میدونم چقدر دوست دختر داره بعد ازدواجمون یکی نباشه از کجا معلوم اون موفق تر نباشه تو متاهلی از کجا معلوم زندگیش بهتر از من نباشه